شمشیر تیز بادچون سینه ی برآمده ی آب را شکافتاز آن شکاف ، ماهی خونین آفتابچون قلب گرم دریا بر ساحل اوفتاددریای پیر ، کف به لب آورد و ناله کردشب ، ناله را شنید و به بالین او شتافت